برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۱۷۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

عنصر آتشی درست میشود، و گرمی و جذب مغناطیسی و سنگینی و ترکیب مواد با یکدیگر و جذر و مد دریا و غیر آنها همه در نتیجهٔ حرکات اجزاء مختلف مواد می‌باشند، و حرکات آنها دفعی است. و مدت ندارد یعنی: مثلا نور خورشید و ستارگان در یک آن به ما میرسند احساسات و ادراکات ما نتیجهٔ تلاقی آن حرکات است باعضاء حواس ما، مانند، ادراکی که از شکل و وضع اشیاء می‌کنیم هنگامی که سر عصای خود را به آنها آشنا می‌سازیم، و به واسطهٔ حرکتی که در عصا حادث میشود و به دست ما می‌رسد، امور چند استنباط می‌نمائیم.

اجسام جاندار نیز تابع قواعد اجسام بی‌جان میباشند، و جان داشتن مستلزم وجود و امری زائد بر خواص جسم که «بعد و حرکت» باشد نیست، و جانوران فقط ماشین و دستگاه می‌باشند، ولیکن ماشین‌های کامل هستند، و بسیار بدقت و نفاست تعبیه شده‌اند، چنان که دستگاه‌های ساخت انسان در جنب آنها بسیار ضعیف و ناقص است، اما از همان نوع است و حتی تن انسان هم این صفت را دارد، و جز ماشین چیزی نیست. جز اینکه انسان نفسی یا روانی هم دارد که مایهٔ حس و شعور و تعقل او است، و امری زائد بر تن است. و چنانکه پیش گفتیم: با جسم بکلی متباین است، و دخالتی در کارهای حیوانی تن ندارد، و اینکه میگویند: بیرون رفتن روان از تن سبب مرک میشود، خطا است بلکه برعکس مرک سبب بیرون رفتن روان از.تن است، و سبب مرک فساد و تباهی تن میباشد، چنانکه چون بر ماشین عیب راه یافت، از کار بازمی‌ماند. و همچنین اشتباه است که: حرکات تن ناشی از نفس می‌باشد بلکه مایهٔ حرکت اعضاء تن حرارتی است که در او موجود است و آن حرارت هم مانند گرمی آتش است، و حدوث و زوالش بهمان شرایط و قواعد واقع میشود. و هوا برای نگاهداری آن ضرورت دارد، و فایدهٔ تنفس همین است. و نیز دکارت از نخستین اشخاصی است که اعتقاد به دوران خون را تأیید کرده است.

و اما روان یا نفس که وظیفه‌اش از تن بکلی جدا است، بعضی

–۱۶۳–