بدستش نیامده، و برخورده است به این که آموختهها همه یا غلط است یا بیحاصل؛ و معلومات مکتسب، گذشته از ریاضیات هیچیک یقینی و مبرهن نیست، بلکه تخمینی و احتمالی است. و اعتقاد به آنها مبنی بر حسن ظن و اعتماد به دیگران و پیشینیان است، و آنچه هم مانند ریاضیات مبرهن و یقینی است چیز قابلی نیست و نتیجهای از آن عاید نمیشود.
پس نخستین هنر دکارت این بود، که در زمان غرور جوانی با آنکه در ردیف دانشمندان واقع شد، پی به نادانی خود برد و اذعان نمود و بیهودگی و ناقابلی و غلط و غیر یقینی بودن علم و حکمت عصر خود را دریافت، و بر آن شد که به قوهٔ شخصی خویش طلب علم نماید. به عبارت دیگر، علم را از سر نو بسازد، و رسالهٔ «گفتار» تقریباً سراسر بیان کوششی است که در این راه نموده است.
ضمناً برمیآید که دکارت برای کسب دانش روش مخصوصی اختیار کرده، و بهرهها از آن برده، و معتقد است که انسان بر تحصیل علم یعنی: فهم حقیقت خلقت و معلوم ساختن مجهولات، توانائی اهمیت روش در کسب علم دارد و افراد بشر چون همه انسانند، همه قوهٔ تعقل را که وسیلهٔ کسب علم است یکسان دارند، ولیکن همه آن قوه را یکسان بکار نمیبرند، چه روش راه بردن عقل در وصول به دانش اهمیت بسیار دارد، و آنها که به علم نمیرسند یا گمراه میشوند، از آنست که از راه راست نمیروند یا از یک اسلوب و آئین پیروی ننموده بیرویه کار میکنند، و بنابراین اگر هم معلوماتی بدست آورند بر سبیل تصادف و غیر مرتبط به یکدیگر و بیبنیاد است. از این رو برمیآید که وسیلهٔ حتمی کسب علم، روش صحیح است. و او این روش را پیدا کرده است.
پیشینیان و مخصوصاً اصحاب اسکولاستیک گذشته از اینکه علمشان منحصر در اخذ گفتههای دیگران بود، و تحصیل معرفت را عبارت از تعلم کتب میدانستند، وسیلهٔ کسب علم را منطق، یعنی فن