برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۱۳۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

راستی و صمیمیت و مهر و محبت را با مناعت و متانت و استقلال طبع و اعتماد به نفس و اطمینان به روش علمی خویش جمع داشته است. باری گفتگوهای فیلسوف با شاهزاده بانو الیزابت منتهی شد به این که دکارت عقاید خود را در احوال نفس برای پرنسس به صورت کتابی درآورد موسوم به «رساله در انفعالات نفسانی»[۱] و آن به زبان فرانسه به چاپ رسید، سپس به لاتین ترجمه شد و آخرین تصنیف مهم دکارت محسوب میشود.

اقامت دکارت در هلاند نزدیک بیست سال بود، و در خلال این مدت سه سفر به پاریس رفت و مورد تکریم ابناء وطن شد، لیکن هیچ گاه اوضاع آن کشور را از جهت آرامی و امنیت با احوال خود سازگار ندیده به هلاند برگشت؛ تا این که ملکهٔ سوند دختر «گوستاو ادلف»[۲] پادشاه نامی آن کشور که «کریستین»[۳] نام داشت، او را به دربار خود دعوت نمود، و او ملکه‌ای با فضل و کمال بود و مصنفات و بعضی از مراسلات دکارت را دید، و از ارتباط او با پرنسس الیزابت نیز آگاه شد، عوالم همچشمی بر ذوق علمی مزید گردید و یک چند خواست مشکلات فلسفهٔ دکارت را پیش خود حل کند نتوانست. پس به توسط سفیر فرانسه دانشمند را نزد خود مهمان خواند، دکارت را هم جاذبهٔ لطف مصاحبت ملکه با کمال، و شوق دیدن کشور و ملت و دربار تازه و تکمیل سیاحت آفاق و انفس محرک شد، و فایدهٔ دیگری نیز در قبول این دعوت تصور نمود، و آن این بود: که در حمایت یکنفر تاجدار از شر زحماتی که از اولیای دین و علمای تنگ نظر و حاسدان دیگر بر خود بیم داشت ایمن شود، چه آن زمان لوئی چهاردهم پادشاه فرانسه صغیر بود، و دربار آن دولت محل دسیسه و خدعهٔ درباریان و مرکز فتنه و فساد شده، و دکارت از بزرگان میهن امید حصول آن مقصود را نداشت. پس در پائیز ۱۶۴۹ به پایتخت سوئد رفت و با ملکه به مباحثه و گفتگوی علمی و فلسفی مشغول شد، اما سرمای آن دیار به مزاج


  1. Traité des Passions de l'Ame
  2. Gustave Adolphe
  3. Christine
–۱۲۸–