برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۱۳۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

بیگانه بود، و میتوانست در آنجا مجرد از روابط و علائق باشد برگزید، و بیست سال در نقاط مختلف آن دیار زیست کرد. امور مالی خود را در فرانسه به یکی از دوستان واگذاشت که اداره کند، و در واقع پیشکار او باشد. برای پیشکاری امور علمی هم یکی از دوستان فرانسوی را اختیار نمود که «مرسن»[۱] نام داشت، و از فضلای عصر و مانند خود دکارت از تربیت یافتگان مدرسهٔ لافلش بود، و نوشت و خواند دکارت با مرسن مهمترین سرچشمهٔ آگاهی بر احوال دانشمند و تحقیقات علمی و عقاید فلسفی او میباشد.

در خلوت انزوای هلاند، دکارت فارغ از امور زندگانی روزگار را وقف امور علمی کرد. جز با اهل فضل معاشرت، و غیر از مرسن و معدودی دیگر با کسی مکاتبه نداشت. شبانه روزی ده ساعت میخوابید و هر روز مدتی میان مردم به آزادی گردش میکرد در حالی که کسی او را نمیشناخت که مزاحم او شود. گوشت کم میخورد و شراب کمتر مینوشید، به کارهای مردم مداخله و بامور سیاسی و دولتی بهیچوجه عنایت نداشت، تحقیقات علمی او بیشتر به تفکر و تجربهٔ شخصی بود، نه بخواندن کتاب. و چنانکه خود گفته: "در کتاب جهان مطالعه میکرد، یعنی سیر و تأمل در آثار طبیعت و چگونگی خلقت مینمود و یکی از دوستانش حکایت کرده است که: روزی بدیدن او رفته بودم، خواهش کردم کتابخانهٔ خود را به من بنماید، مرا بپشت عمارت برد، گوساله‌ای دیدم پوست کنده و تشریح کرده بود، گفت: بهترین کتابها که غالباً میخوانم از این نوع است.

پس از آنکه چهار سال در هلاند به امور علمی اشتغال ورزید، تصنیفی حاضر کرد موسوم به «عالم»[۲] و آن بیانی بود از کلیهٔ خلقت، و یکی از اصول عقایدی که در آن اظهار نموده حرکت زمین بود، و می‌خواست آن تصنیف را بچاپ برساند در آن هنگام غوغای محاکمهٔ گالیله بلند شد، و خبر رسید که آن دانشمند به سبب اظهار عقیده بحرکت زمین مبغوض اولیای دین شده، و در محکمهٔ شرع


  1. Père Mersenne
  2. Le Monde
–۱۲۴–