برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۱۲۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

ادعای خود او اینست که آن روش راجع به سراسر علوم و مطلق حکمت است.

دانشمندان پیشین روشی درست نداشته و از علم نتیجهٔ قابلی نگرفته‌اند، هر نتیجه‌ای هم به دست آمده بر سبیل اتفاق بوده است، یکی روش غلط پیشینیان اینکه: شیوهٔ علمی آنها چنان بوده که نتایج عملی از آن حاصل نمی‌شده است، دوم اینکه: برای رسیدن به معلومات از راهی نمی‌رفتند که به مقصود برسند. چه منطق که آن را وسیلهٔ کسب علم قرار داده بودند، در حقیقت وسیله نیست؛ مجهولات به برهان قیاس که جزء اصلی منطق است معلوم نمی‌شود؛ و حقیقت از آن مکشوف نمی‌گردد. فایدهٔ منطق الزام و اسکات خصم است در مباحثه، و راسخ کردن خطاهائی که به ذهن وارد شده است، زیرا کشف حقیقت تنها به تعقل و قیاس و استخراج جزئیات از کلیات میسر نیست؛ بلکه باید در جزئیات مطالعه نمود و معلومات جزئی را به ترتیب و تسلسل درآورد، و از آنها استخراج کلیات کرد و مادام که بمطالعهٔ جزئیات و استقراء پی به حقایق امور برده نشده استدلال و تعقل بی‌مأخذ و بی‌بنیاد، و مبتنی بر تخیلات و موهومات است، و علمی که از آن نتیجه میشود توجیه و تحقیق واقعیات نیست، مجعولات و موضوعات ذهن خود ما است، و با احوال حقیقی طبیعت مناسبتی ندارد.

برای انسان در تحصیل علم مشکلات و موانعی در پیش است که موانع کشف حقیقت باید از آنها بپرهیزد، و مهمترین آنها خطاهائی است که ذهن مبتلای آنها است، و نظر به اینکه آن خطاها مایهٔ گمراهی انسان است بیکن آن را بت می‌خواند و به چهار قسم منقسم می‌کند.

قسم نخستین بتهای طائفه‌ای است: یعنی خطاهائی که از خصائص طبع بشر است، زیرا همچنان که در آئینهٔ معوج و ناهموار اشعهٔ نور، کج و منحرف میشود و تصاویر را زشت و ناهنجار می‌سازد؛ در ذهن انسان هم محسوسات و معقولات تحریف و تضییع می‌شوند. مثلا:

–۱۱۴–