ایطالیائی که از پیشقدمان بزرک فلسفهٔ جدید به شمار میرود، وحدت وجودی است و عالم موجودات و زمان را لایتناهی میداند و همهٔ موجودات را دارای حیات میپندارد، حکیم دیگر ایطالیائی موسوم به «کامپانلا»[۱] عقوبتهای همشهریان خود را ندیده اما سالهای دراز در زندان گذرانیده است، و او نیز معتقد بوده که همهٔ موجودات جان دارند و چون مخلوق خداوند توانای دانای مرید میباشند، آنها هم هر یک بفراخور حال خود از توانائی و دانش و اراده بهرهمند هستند.
***
اشارات مختصری که در این فصل از احوال فضلا و حکما کردیم، برای این بود که خوانندگان اجمالا از سیر علم و حکمت و انتقال افکار از قرون وسطی به عصر جدید آگاه شوند. اینک برای تکمیل مرام گوئیم، ورود حقیقی اروپائیان به دورهٔ تجدد دانش و فلسفه به دستیاری دو مرد بزرک واقع شده است. یکی دانشمند انگلیسی موسوم به «فرنسیس بیکن»[۲] که در نیمهٔ دوم مائه شانردهم. و ربع اول مائهٔ هفدهم میزیسته است (معاصر شاه عباس کبیر) دیگر حکیم فرانسوی موسوم به «رنه دکارت»[۳] که متعلق به مائهٔ هفدهم میباشد و شایسته است که این دو محقق را معرفی به سزا بنمائیم.