بخشیده است. در نزاع کلیات رأی تازهای ابداع نموده، که حد وسط میان دو طایفه است. و نزدیک به رأی أرسطو میباشد یعنی کلیات نه موافق نظر «اصحاب تحقق» وجود حقیقی خارجی دارند، نه بر حسب رأی اهل «تسمیه» فقط اسم و صورت میباشند، بلکه وجود ذهنی و حقیقت آنها تصوری است. پیروان این رای را میتوانیم اصحاب «تصور»[۱] بخوانیم.
***
تا اینجا سرچشمهٔ تحقیقات اروپائیان در معقولات همان مختصر اطلاعاتی بود که از تعلیمات افلاطون داشتند، به واسطهٔ اینکه بعضی از نوشتههای او بزبان لاتین، یعنی زبان علمی اروپائیان ترجمه شده بود؛ و مخصوصا به سبب تحقیقاتی که دانشمندان نزدیک به دورهٔ یونانیان مانند اگوستین و دیگران در فلسفهٔ افلاطون نموده، و راهی برای اهل تحقیق باز کرده بودند. ولیکن از معلومات دانشمندان دیگر یونان چندان آگاهی نداشتند، و از تعلیمات ارسطو هم جز منطق چیزی به دست نیاورده بودند. این بود که در آن دوره در حوزههای علمی اروپا گفتگوی فلسفی تقریباً منحصر به مباحثات منطقی و مشاجرهٔ در حقیقت کلیات و غوغای اصحاب تحقیق و تسمیه بود.
در مائهٔ سیزدهم ترجمهٔ کتابهای ابن سینا و ابن رشد بزبان لاتین میان اروپائیان شایع و موضوع بحث و تحقیق گردیده، و گفتگوی مباحث حکمت طبیعی نیز به میان آمد، ارسطو از افلاطون پیش افتاد، و با آنکه در آغاز امر مردود اولیای دین بود کم کم استاد مطلق شد و گفتههای او در هر باب حجت گردید، ولیکن چنانکه اشاره کردیم: معرفت اروپائیان نسبت به ارسطو از راه «اسپانیا» و به وسیلهٔ حکمای اسلامی و یهودی مخصوصاً ابن سینا و ابن رشد بود، و هنوز به نوشتههای ارسطو مستقیماً دسترس نیافته بودند.
از فضلای آن دوره که باید نام ببریم یکی «آلبرت»[۲]