پس، یا باید مراتب کمال نامتناهی باشد؟ و این سخنی است بیمعنی، یا باید وجودی باشد که کمالش برتر از همه باشد، و اگر کسی بگوید: شاید وجود کامل متعدد است، این سخن هم معنی ندارد چون اگر در کمال برابرند یک وجودند.
از همهٔ برهانها که آنسلم بر اثبات ذات باری آورده آنچه بیشتر مذکور میشود و موضوع مباحثات بسیار واقع شده آنست که معروف است به برهان «وجودی» یا «ذاتی»[۱] از این قرار، همه کس حتی شخص برهان وجودی سفیه تصوری دارد از ذاتی که از آن بزرگتر ذاتی نباشد، چنین ذاتی البته وجود هم دارد، زیرا که اگر وجود نداشته باشد، بزرگترین ذاتی که به تصور آید که وجود داشته باشد از او بزرگتر است، و این خلف است. پس: یقیناً ذاتی هست که در حقیقت بزرگترین ذات باشد و او خداست.
آنسلم و هر کس مشرب او را داشته، این برهان را به تنهائی برای اثبات ذات باری کافی پنداشته است. ولیکن همهٔ محققان آن را مقنع ندانستهاند، زیرا مبنی بر این عقیده است که آنچه در عقل انسان متصور است حقیقت و وجود دارد. در احوال دکارت فرانسوی خواهیم دید که او هم چنین برهانی بر ذات باری اقامه کرده، و مایهٔ گفتگوی بسیار شده است.
***
یکی از مسائلی که میان حکمای اسکولاستیک محل گفتگو بود مسئلهٔ «حقیقت کلیات» است و این بحثی است که موضوع اختلاف مهم افلاطون با ارسطو بود که، آیا کلی وجود حقیقی دارد یا نه؟ و بیان نزاع در مسئلهٔ کلیات کردیم که افلاطون مثل را موجود حقیقی میداند و افراد را سایه یا پرتو آنها میپندارد، اما ارسطو افراد اعیان را حقیقی میشمارد. و حقیقت نوع و جنس را در خارج از افراد موجود نمیداند. حکمای اسکولاستیک این مسئله را گرفتند و در سراسر طول مدت قرون وسطی، بلکه پس از آنهم
- ↑ Preuve ontoloique