برگه:SalaamaanWaAbsaal.pdf/۱۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۱۹
 
  پشت تو از پشتیش گردد قوی عمرت از دیدار او یابد نوی  
۳۱۰  اوست بُرّان در صف هیجا چو تیغ تیر باران بر سر اعدا چو میغ  
  چون بهم کاران شود دشمن شکن او بجان کوشش کند ایشان به تن  
  دشمنت را شیوه از وی شیونست خاصّه گوئی بهر قهر دشمنست  

(حکایت آن اعرابی که بر فرزندان خود نام سباع درنده)

(نهاده بود و بر خدمتگاران نام بهایم چرنده)

  آن مسافر بهر دولت یابیی ماند شب در خانهٔ اعرابیی  
  جمله فرزندانش را خرد و بزرگ یافت هم نام ددان چون شیر و گرگ  
۳۱۵  هر که بود از خادمانش یکسره گوسفندش نام بودی یا بره  
  گفت با وی کای سپهبد در عرب آیدم زین نامها امشب عجب  
  گفت فرزندان که در خیل من‌اند مستعد از بهر قهر دشمن‌اند  
  خادمان از بهر خدمتگاریند متصل در شغل مهمان داریند  
  گرگ باید قهر دشمن را و شیر تا بود بر کشتن دشمن دلیر  
۳۲۰  بهر خدمت بره به یا گوسفند تا ز فعل او نیابد کس گزند  

(در مذمّت فرزند ناخلف)

  این که گفتم حال فرزند نکوست کش باصل خویش پیوند نکوست  
  آنکه باشد بد سگال و بد سرشت در سرشت او هزاران خوی زشت  
  به بود کز سلک دوران داریش پیش گیری شیوهٔ بیزاریش  
  نوح را فرزند چون نا اهل بود فطرت او پر غرور و جهل بود  
۳۲۵  داغ رد لیس من اهلک کشید روی بیرون رفتن از طوفان ندید  
  چون نباشد حال هر فرزند نیک از خدا میکن طلب فرزند نیک  
3a