برگه:Rvznamh vghaye atfaghyh-shmarh hay 1 ta 35.pdf/۵۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
 

که این روزها باید تمام کرده باشند

از نظم و آرامی و آسایش اصفهان این روزها اخبار متواتره میرسد که از روزیکه عالیجاه چراغعلی‌خان قوللره آقاسی در آنجاست بسیار امورات آنجارا مُنتظم ساخته اموالی را که در سنواة سابقه دزیده شده پیدا میشود و دزدها را کرفته تبنیه و سیاست میکند از وقایع اتفاقیه چندی پیش ازین آقاعلیرضا نامی شب بمهمانی رفته بود و زنش در خانه بوده از شب شش ساعت کذشت خوابیده و صبح نعش او را بیرون آورده‌اند بعد از تفحّص معلوم میشود که آقا علیرضا کنیز سیاهی داشته و آن کنیز کنیز دیکر را که در خانه اقا علیرضا مهمان بوده با خود متّفق نموده و زن مزبوره را خفه کرده‌اند عالیجاه چراغعلی‌خان کنیز را فرستاده بعد از انکه عُلماء مجتهدین حکم قتل او را نوشته‌اند بحکم شرع بقصاص رسانده

از تبریز نوشته‌اند که در رُوز جمعه دهم شهر جمادی‌الأوّل دو ساعت از ظُهر کذشته زلزله شده بود چندان خرابی نکرده امّا بسیار سخت بوده و در یازدهم هوا بسیار سخت و سرد کردیده برف و بوران شدید شده بُود بطوریکه هیچکس یاد نداشته که درین سنواة هوای آنجا بین مرتبه سرد شده باشد بعد از چند روز هوا خوب شد و در تاریخ ۱۴ ماه نوشته بودند که بیشتر از نیم زرع برف در زمین بُود چاپار دولتی که در راه بوده نزدیک بشهر در میان کولاک و بوران مانده اسبش بچاپار تبریز آمده و خودش در بیرون مانده بُود کاغذها و آنچه داشت کم شده بود و تا تاریخ کاغذ مزبور پیدا نشده بود

در روزنامه کرمانشاهان از قراریکه نوشته بودد دو نفر بختیاری از سهراب‌خان نام کرمانشاهی ادعای طلبی کرده شب یکیرا به اسم فرّاش با خود رفیق کرده بمنزل سهرابخان بُرده یک راس اسب و دو قبضه تفنک از او حکما و عُنفاً کرفته‌اند مشارالیه صبح آنروز مراتب را بعالیجاه اسکندرخان حاکم کرمانشاهان میرساند و حاکم فرمود ان سه نفر را پیدا کرده تنبیه مضبوط نموده و مهار کرده و در میان شهر کردانده بُودند

در دولت‌آباد ملایر زن شخصی هرسینی دو نفر مصاحب داشته این روزها پدر ان شخص برای مهّمی اوُ را بخُرّم‌آباد فرستاده بود در بیرون شهر آن دو نفر آمده کریبان اوُ را میکیرند که زنت را طلاق بده میکوید اینجا عالِمی و ملاّئی نیست بشهر که رفتم طلاق میکویم میکویند بیا در باغ قسَم بخور که ما خاطرجمع بشویم باین بهانه او را به باغی برده و کشته و بعد رفته بزن و مادر زنش خبر کرده بوُدند و زنها را آورده نعش اوُ را نموده بودند و زنش به پدرشوهرش کفته بود که شوهرم چند روز است پیدا نیست بالجمله رفته نعش او را از باغ آورده بنزد عالیجاه میرهاشم خان حاکم انجا کذاشته بُودند مشارالیه فرستاده آن زن را آورده تحقیق و تهدید کرده که قاتل را بنماید و زن از ترس قاتلها را بروز داده بعد ازان حاکم کفته است سر آنزن را تراشیده بانواع افتضاح در کوچه و بازار و محلّات کردانیده و آن دو نفر قاتل را کرفته ماجری را بعرض اُمنای دولت علیه رسانده حکم شد که قاتلین را بدربار معدلت مدار بیاورند که در دارالخلافه بسزای خود برسند

در میان خاک رودخانهای همدان نوشته‌اند که از قدیم خاک طلا یافت میشده که چهارصد پانصد نفر سالها امر معاش خود را ازین طلا میکذرانند و وقت شده است که در تابستانها بقدر نیم مثقال هم پیدا کرده‌اند یکپارچه خوب و تمام عیار که مثقالی یک تومان و سه هزار میخرند و باین طور است که در تابستانها از خاک رودخانها در می‌آورند و میشویند و ذرهای طلا از او میکیرند امّا معدن او را نمیدانند و دیده نشده که در کجاست