احوالات متفرقه
مدتی است که در مملکت کلیفارنیای ینکی دنیای شمالی طلای زیاد میجویند و اتفاق افتاده است که روزی ده مثقال و بیست مثقال طلا یکنفر یافته است و کاهی هم پارچهها از طلا بوزن نیم من جستهاند و بطمع این طلا مردم از کلّ واژه ناخوانا بآنجا رفتهاند بعضی صاحب چیز شده و مراجعت کردهاند و بعضی هم از بدی آب و هوا و سختی آنجا تلف شدهاند و این ولایت بسیار آباد شده درین مدّت که دو سال و نیم میشود و شهر بزرک ساختهاند و جائیکه بیابان خشک بود حالا پر از جمعیّت است و این طلاها را اکثر در میان خاک رودخانها یافتهاند بیرون میآورند و میشورند و در میانش خاک طلا یافت میشود حال میکویند که در آن سمت کوهی است که کوه طلا مینامند امّا نزدیکهای آن کوه چنان بدآب و هواست که توقف در آنجا بسیار مشکل اس در آن نزدیکی علف نیست مکر بعضی از کیاهای مصرف مارهای کزنده مقاتل در آنجا چنان فراوان است که تردّد در آنجا نمیتوان کرد مکر به تشویش تا چهار فرسخ اطراف آن کوه آبی که بتوانند خورد نیست هر چه آب که در آنجا هست آب معدن است و سمیّت دارد اکثر این کوه سنک سیاهست و در میان این سنکها طلای خالص پیدا میشود و شخصی که آنجا رفته و برکشته است میکوید که در میان هر یکصد مثقال سنم یکمثقال طلا بیرون میآید و غیر از آن طلای میان سنک میان خاک هم یافت میشود ریز مثل خاک و هم بدرشتی دکمه این شخص با دو نفر از اهل ولایت که همراه بودند چهار ساعت در آنجا کار کردهاند و در چهار ساعت شصت و پنج مثقال طلای خالص جستند کمان دارند که این مملکت که خاک طلا دارد دویست فرسخ طول دارد و این کوه که طلا دارد از سمت کلیفارنیا یکصد و بیست و پنج فرسخ دور است امّا کسی که نمیخواهد از کلیفارنیا بآنجا برود باید دویست و پنجاه فرسخ راه برود و چونکه براه راست نمیتوان رفت باید دور بزنند
کشتی بزرک دولت فرانسه که در شهر برست بود یکصد و بیست عراده توپ در میانش بود یکنفر از توپچیان فشک آتش بازی درست میکرد ناکاه باروطی که در آنجا بود آتش کرفت و خود آن توپچی و هشت نفر دیکر که نزدیک او بودند آتش کرفته هلاک شدند و ده دوازده نر هم از تخته پاره زخمدار شدند
درین روزها در دریاهای اطراف مملکت انکلیس و فرانسه طوفان زیاد شده و بسیار ضرر بکشتیها خورده است از جمله یک کشتی در سمت مغرب ولایت انکلیس بسنک خورده و غرق شد و مالالتجاره که در آن بود سی پنجهزار پوند پول انکلیس بود که هفتاد هزار تومان پول ایران باشد و همه تلف شد و کشتی دیکر نیز در آنسمت بود که در میان آن پانصد نفر از رعایای انکلیس بودند که میخواستند به ینکی دنیا بروند در همان نزدیکی بر یک نشست کشیکچیان که در اطراف دریا بودند دیدند کشتی بر یک نشست و میخواهد غرق بشود زور قهار براه انداختند و بزور پارو نزدیک بکشتی مزبور رفتند و هر چه آدم در کشتی بود بسلامت بیرون آوردند