قانون
اتفاق . عدالت . ترّقی .
نمرهٔ دویم غرهٔ شعبان ۱۳۰۷ |
محلِ صدور این جریده در دفترخانهٔ کمپانی انطباعاتِ شرقی در کوچهٔ لومبارد نمرهٔ ۳۸ در لندن . |
قیمت اشتراک سالیانه یک لیره انکلیس |
خدا خلق ایران را از برای زندگی آفریده است. و از برای اینکه یک طایفه بتواند باسودگی زندگی بکند باید لامحاله صاحب یک خانه باشد.
ایران خانهٔ ماست و تا این خانه نظم نداشته باشد بدیهی است که آسایش اهل خانه خیال محال خواهد بود.
بدون هیچ دلیل تازه ما همه به اشک خونین اعتراف میکنیم که امروز در کرهٔ زمین هیچ دولتی نیست که بقدر دولت ایران بینظم و پریشان و غرق مذلّت باشد.
کدام قلمیست که بتواند هزار یک هرج و مرج ادارهٔ ما را بیان نماید.
اختیار کلّ مصالح دولت در دستِ جهالِ نانجبیست.
حقوق دولت مزد رضایت مترجمین سُفرا
القاب و مناصب دولت بازیچهٔ رذالتهای دلبخواه
لشگر ما مضحکهٔ دنیا
مأموریت سفرا گدائی مواجب.
شاهزادگان ما مستحق ترحم گداها.
مجتهدین و علمای ما آرزومند عدالت کفار.
شهرهای ما پایتخت کثافت
راهای ما بدتر از راهای حیوانات.
*
هیچ امیری نیست که ده دفعه بیجهة مغضوب نشده باشد.
هیچ تاجری نیست که عمال دیوان او را ورشکست نکرده باشند.
هیچ صاحب هنری نیست که در آستانِ یک رذلِ قادر ذلیل نمانده باشد.
*
با این همه معادن و جنگلها و استعداد خاک و قابلیت خلق و قدمت تاریخ و شرافت مذهب هیچ طایفه نیست که بقدر خلق این ملک از نعمات طبیعی محروم و از قافلهٔ ترقی دنیا عقب مانده باشد.
کل شهرهای ما را چند نفر گبر واژه ناخوانا و چند نفر یهودی لندن ده دفعه میتوانند بخرند.
در کل ایران هنوز یک کمپانی وجود ندارد.
در کل ایران هنوز یک کارخانه ساخته نشده است.
در کل ایران هنوز یک چاپخانه نداریم.
بر روی هیچ دریا یک کشتی یافت نمیشود که بیدق ایران داشته باشد.
هیچ ایل وحشی نیست که پول آن برُسوائی پول ایران تنزل کرده باشد.
*
بعد از چهل سال سلطنت و بعد از سیر آن سرمشقهای بزرگ هنوز در کل ایران یک عمارت یک خانه یک چادری نیست که اسم آنرا بتوان دیوانخانه گذاشت.
با همه استحقاق و شایستگی و خدمات حضرت ظلالسلطان املاک و مناصب و هستی ایشان را در در آن واحد میتوان گرفت.