باید ایران را طوری مملو صدای قانون نمائید که کلِ صنوفِ مردم مُلا و تاجر سرتیپ و سرباز شاهزاده و رعیت در طلب قانون همرای و همزبان و همدست بشوند. بالاتر از اینها باید معنی قانون را در قلب مردم چنان جایگیر بسازید که از برای تحصیل و حفظ قانون هیچ نوع فداکاری حتی جان خود را مضایقه نکنند.
راه نظم و شرطِ احیای دولت اینست که پس از سیرِ اوضاع سایر دول و بعد از پنجاه سال تجربه بشما و بخلق ایران اعلام مینمائیم.
اکر واقعاً طالب حفظ دولت خود هستید قبل از همه چیز در طلب قانون و در تدبیر اتفاق باشید.
این فرمایشات ملکوتی سمات را یقین فرشتکان اسلام بخط طلا بر در و دیوار مساجد ما خواهند نوشت.
پرتو و فیوض این فرمایشات شاهنشاهی جادهٔ تکالیف ما را بطوری صاف و روشن میسازد که بعد از این طی مراحل آدمیت از برای ارباب غیرت یک عیش روحپرور خواهد بود.
بعد از این ان عقولی که از انوار معرفت شعاعی دیدهاند و آن قلوبی که بهمت و ترحم سرشته شده اند چه اشکالی خواهند داشت که خلق ایران را از این خواب نکبت بیدار نمایند.
ما از سُفرای دولِ متحابه بینهایت ممنون هستیم که محسنات و وجوبِ قوانین را بدولتِ ما حالی کردند.
آن سفرا که دوست آدمیت و حقیقةً دولتخواه ایران هستند انشاءالله باز هم در هر موقع خاطرنشان اولیای دولت ما خواهند کرد که بعد از این بقای دول ممکن نخواهد بود مگر بر اساسِ قوانینِ عدلیه.
ما نمیکوئیم قانونِ پاریس با قانونِ روس یا قانونِ هند را میخواهیم.
اصولِ قوانینِ خوب همه جا یکی است و اصول بهترین قوانین همان است که شریعت خدا بما یاد میدهد. اما از عدم اجرای این اصول بحدی ضرر و ستم دیدهایم و الان بطوری محتاج و تشنهٔ قانون هستیم که راضی شدهایم بهر قانون اکر چه قانون تُرکمن باشد زیرا که پستترینِ قوانین بهتر از بی قانونی است.
سالِ گذشته یعنی سنه ۱۸۸۹ عیسوی از خاک فرانسه موافق حسابهای کمرکها مبلغ هزار و سی و دو کرور تومان امتعه خارج حمل شده.
و از قرار حسابِ گمرکهای داخلی و خارجه از ممالک ایران سالی فقط پانزده کرور تومان مال بخارج میرود.
ممالک ایران خیلی وسیعتر. خاک ایران خیلی حاصل خیز. خلق ایران خیلی باهوش. خیلی کارکن. پس چرا از استعداد ملک واز هنرهای ذاتی خود باین درجه کمتر از دیکران منفعت میبرند.
سببش اینست که در سایر ممالک قانون مجراست و در ایران هنوز لفظ قانون معمول نیست.
یک شخصِ بسیار محترم که میتوان کفت مملوِ دولتخواهی است از ایران مینویسد.
از این دولتِ علیه چندین فقره طلب بیحرف دارم و در این چند سال از برای ابطالِ طلبهای من هیچ بلائی نیست که بر سر من نیاورده باشند.
بعضی از غربا که واقف مظلومیت من هستند میگویند چرا نمیروی بدیوانخانه.
تعصب ذاتی قبول نمیکند که جواب بکویم کدام دیوانخانه. کدام قانون. کدام انصاف. کدام انسانیت. اولیای ما صد تومان پیشکش میگیرند و یکی از نوکرهای خود را امیر دیوانخانه قرار میدهند و بعد بما یعنی باین ملت سیاهبختِ ایران میگویند اگر طلب و حقی دارید بروید به دیواخانه.
خدا در این سی سال بمن و چندین هزار امثالِ من خیلی حوصله داد. حالا دعا می کنم که هم بمن و هم به خلق ایران یک قدری هم شعور و یک فیالجمله غیرت کرامت فرماید.