برگه:RobaiyatKhayyamRamazani.pdf/۸۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۱۷۲

  اکنون که ز خوشدلی بجز نام نماند  
  یک همدم پخته جز می خام نماند  
  دست طرب از ساغر می باز مگیر  
  امروز که در دست بجز جام نماند  

۱۷۳

  امشب می جام یک منی خواهم کرد  
  خود را به دو جام می غنی خواهم کرد  
  اوّل سه طلاق عقل و دین خواهم گفت  
  پس دختر رز را بزنی خواهم کرد  

۱۷۴

  اندر ره عشق پاک می باید شد  
  در چنگ اجل هلاک می باید شد  
  ای ساقی خوش لقا تو فارغ منشین  
  آبی در ده که خاک می باید شد