این برگ همسنجی شدهاست.
۱۲۱
می خوردن من نه از برای طربست | ||||||
نز بهر نشاط و ترک دین و ادبست | ||||||
خواهم که دمی ز خویشتن باز رهم | ||||||
می خوردن و مست بودنم زین سببست |
۱۲۲
می خوردن و شاد بودن آئین منست | ||||||
فارغ بودن ز کفر و دین دین منست | ||||||
گفتم بعروس دهر: کابین تو چیست؟ | ||||||
گفتا: دل خرّم تو کابین منست |
۱۲۳
می خور که بزیر گِل بسی خواهی خفت | ||||||
بیمونس و بیرفیق و بیهمدم و جفت | ||||||
زنهار بکس مگو تو این راز نهفت | ||||||
هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت |