پرش به محتوا

برگه:RobaiyatKhayyamRamazani.pdf/۶۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

۱۱۵

  لعل تو می مذاب و ساغر کانست  
  جسم تو پیاله و شرابش جانست  
  آن جام بلورین که ز می خندانست  
  اشکیست که خون دل درو پنهانست  

۱۱۶

  ماهیّ امید عمرم از شست برفت  
  بی‌فائده عمرم چو شب مست برفت  
  عمری که ازو دمی جهانی ارزد  
  افسوس که رایگانم از دست برفت  

۱۱۷

  من بندهٔ عاصیم رضای تو کجاست  
  تاریک دلم نور و ضیای تو کجاست  
  ما را تو بهشت اگر بطاعت بخشی  
  این مزد بود، لطف و عطای تو کجاست