برگه:RobaiyatKhayyamRamazani.pdf/۵۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۱۰۳

  صحرا رخ خود بابر نوروز بشست  
  وین دهر شکسته دل ز نو گشت درست  
  با سبزه خطی بسبزه زاری می خور  
  بر یاد کسی که سبزه از خاکش رست  

۱۰۴

  عالم همه محنتست و ایام غم است  
  گردون همه آفتست و گیتی ستم است  
  فی‌الجمله چو در کار جهان مینگرم  
  آسودی کسی نیست و گر هست کم است  

۱۰۵

  عمریست که مدّاحی می ورد منست  
  و اسباب می است هرچه در گرد منست  
  زاهد اگر استاد تو عقلست اینجا  
  خوش باش که استاد تو شاگرد منست