این برگ همسنجی شدهاست.
۸۲
در عالم بی وفا که منزلگه ماست | ||||||
بسیار بجستم بقیاسی که مراست | ||||||
چون روی تو ماه نیست روشن گفتم | ||||||
چون قدّ تو سرو نیست میگویم راست |
۸۳
در عشق تو از ملامتم ننگی نیست | ||||||
با بیخبران در این سخن جنگی نیست | ||||||
این شربت عاشقی همه مردان راست | ||||||
نامردان را از این قدح رنگی نیست |
۸۴
در فصلِ بهار اگر بُتی حور سرشت | ||||||
یک ساغر می دهد مرا بر لب کشت | ||||||
گرچه بر هر کس این سخن باشد زشت | ||||||
از سگ بترم اگر کنم یاد بهشت |