برگه:RobaiyatKhayyamRamazani.pdf/۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۳
مقدمه

زیر گُل پنهان شده بود و مرا یاد آمد آن حکایت که بشهر بلخ ازو شنیده بودم گریه بر من افتاد که در بسیط عالم و اقطار ربع مسکون او را هیچ جای نظیری نمیدیدم ایزد تبارک و تعالی جای او در جنان کناد بمنه و کرمه

حکایت

اگر چه حکم حجةالحق عمر بدیدم امّا ندیدم او را در احکام نجوم هیچ اعتقادی و از بزرگان هیچ کس ندیدم و نشنیدم که در احکام اعتقادی داشت، در زمستان سنهٔ ثمان و خمسمایة بشهر مرو سلطان کس فرستاد بخواجهٔ بزرگ صدرالدین محمد بن المظفر رحمه الله که خواجه امام عمر را بگوی تا اختیاری کند که بشکار رویم که اندر آن چند روز برف و باران نیاید و خواجه امام عمر در صحبت خواجه بود و در سرای او فرود آمدی خواجه کس فرستاد و او را بخواند و ماجرا با وی بگفت برفت و دو روز در آن کرد و اختیاری نیکو کرد و خود برفت و با اختیار سلطان را بر نشاند و چون سلطان بر نشست و یک بانگ زمین برفت ابر در کشید و باد برخاست و برف و دمه در ایستاد خندها کردند سلطان خواست که بازگردد خواجه امام گفت پادشاه دل‌فارغ داردکه همین ساعت ابر باز شود و درین پنج روز هیچ نم نباشد سلطان براند و ابر باز شد و در آن پنج روز هیچ نم نبود و کس ابر ندید، احکام نجوم اگرچه صنعتی معروف است اعتماد را نشاید و باید که منجم در آن اعتمادِ دوری نکند و هر حکم که کند حواله با قضا کند.

بعد از چهار مقاله ظاهراً قدیمترین ترجمهٔ حال خیّام را ابوالحسن علیّ بن زید بیهقی در کتاب تتمّة صوان الحکمة که مابین سنوات ۵۵۳ – ۵۶۵ تألیف شده و مؤلف آن در سنهٔ ۵۰۷ عمر خیام را ملاقات نموده نوشته است باین ترتیب: الدستور الفیلسوف حجةالحق عمر بن ابراهیم الخیام.