این برگ همسنجی شدهاست.
۳۷۹
بشنو ز من ای زبدهٔ یاران کهن | ||||||
دل تنگ مکن زین فلک بی سر و بن | ||||||
بر گوشهٔ عرصهٔ سلامت بنشین | ||||||
بازیچهٔ دهر را تماشا میکن |
۳۸۰
تا بتوانی خدمت رندان میکن | ||||||
بنیاد نماز و روزه ویران میکن | ||||||
بشنو سخن راست ز خیّام ایدوست | ||||||
می میخور و ره میزن و احسان میکن |
۳۸۱
چو حاصل آدمی درین شورستان | ||||||
جز خوردن غصّه نیست تا کندن جان | ||||||
خرّم دل آنکه زین جهان زود برفت | ||||||
و آسوده کسی که خود نیامد بجهان |