این برگ همسنجی شدهاست.
۳۴۹
در مسجد اگرچه با نیاز آمدهام | ||||||
حقّا که نه از بهر نماز آمدهام | ||||||
اینجا روزی سجّادهٔ دزدیدم | ||||||
آن کهنه شده است باز بازآمدهام |
۳۵۰
دل فرق نمیکند همی دانه ز دام | ||||||
رائیش بمسجد است و رائیش بجام | ||||||
با این همه ما و می و معشوقه مدام | ||||||
در میکده پخته به که در صومعه خام |
۳۵۱
دنیا چو فناست من بجز فن نکنم | ||||||
جز رای نشاظ و می روشن نکنم | ||||||
گویند مرا که ایزدت توبه دهاد | ||||||
او خود ندهد و گر دهد من نکنم |