این برگ همسنجی شدهاست.
۲۴۷
من می خورم و هر که چو من اهل بود | ||||||
می خوردن من به نزد او سهل بود | ||||||
می خوردن من حق ز ازل میدانست | ||||||
گر می نخورم علم خدا جهل بود |
۲۴۸
می خور که تنت بخاک در ذرّه شود | ||||||
خاکت پس از آن پیاله و خمره شود | ||||||
از دوزخ و از بهشت فارغ میباش | ||||||
عاقل بچنین چیز چرا غرّه شود |
۲۴۹
می خور که ز دل قلّت و کثرت ببرد | ||||||
و اندیشهٔ هفتاد و دو ملت ببرد | ||||||
پرهیز مکن ز کیمیائی که از او | ||||||
یک جرعه خوری هزار علّت ببرد |