برگه:RobaiyatKhayyamRamazani.pdf/۱۰۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۲۲۶

  طبعم همه با روی چو گُل پیوندد  
  دستم همه با ساغر مُل پیوندد  
  از هر جزوی نصیب خود بردارم  
  زان پیش که جزوها بکل پیوندد  

۲۲۷

  عشقی که مجازی بود آبش نبود  
  چون آتش نیم مرده تابش نبود  
  عاشق باید که سال و ماه و شب و روز  
  آرام و قرار و خورد و خوابش نبود  

۲۲۸

  عمرت تا کی بخود پرستی گذرد  
  یا در پی نیستیّ و هستی گذرد  
  می نوش که عمری که اجل در پی اوست  
  آن به که بخواب یا بمستی گذرد