این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۹۶
یک جام شراب صد دل و دین ارزد | یک جرعهٔ می مملکت چین ارزد | |||||
جز بادهٔ لعل نیست در روی زمین | تخمی که هزار جان شیرین ارزد |
۹۷
یک قطرهٔ آب بود با دریا شد | یک ذرّهٔ خاک با زمین یکتا شد | |||||
آمد شدنِ تو اندرین عالم چیست | آمد مگسی پدید و ناپیدا شد |
۹۸
یک نان بدو روز اگر بود حاصلِ مرد | وز کوزه شکستهٔ دَمی آبی سرد | |||||
مأمور کم از خودی چرا باید بود | یا خدمت چون خودی چرا باید کرد |
۹۹
آن لعل در آبگینهٔ ساده بیار | وان محرم و مونس هر آزاده بیار | |||||
چون میدانی که مدّت عالم خاک | باد است که زود بگذرد باده بیار |
۹۵