این برگ همسنجی شدهاست.
و بعضی برای اینکه او را از مردودی بیرون آورند این افسانه را ساختهاند که وقتی خیّام خواست شرابی بنوشد اتّفاقاً کوزهٔ شرابش شکست و ریخت و خیّام از می خوردن بازماند پس این رباعی را سرود:
ابریق میِ مرا شکستی ربّی | بر من دَرِ عیش را ببستی ربّی | |||||
من می خورم و تو میکنی بدمستی | خاکم بدهن مگر که مستی ربّی |
چون این سخن کفرآمیز را گفت فوراً بکیفرش رسید و رویش سیاه شد پس این رباعی دیگر را ساخت
ناکرده گناه در جهان کیست بگو | آنکس که گُنه نکرد چون زیست بگو | |||||
من بد کنم تو بد مکافات دهی | پس فرق میان من و تو چیست بگو |
و چون این قسم اعتذار کرد خداوند او را بخشید و رویش دوباره سفید شد.
حاجت بتوضیح نیست که این داستان کودکانه است و آن دو رباعی هم هیچیک از خیّام نیست و جعل کنندهٔ همین داستان ساخته یا از دیگرانست و مانند بسیاری
۷