این برگ همسنجی شدهاست.
۳۶
| دَریاب که از روح جدا خواهی رفت | در پردهٔ اسرار فنا خواهی رفت | |||||
| می نوش ندانی از کجا آمدهٔ | خوش باش ندانی بکجا خواهی رفت | |||||
۳۷
| ساقی گُل و سبزه طربناک شده است | دریاب که هفتهٔ دگر خاک شده است | |||||
| می نوش و گُلی بچین که تا درنگری | گل خاک شده است و سبزه خاشاک شده است | |||||
۳۸
| عمری است مرا تیره و کاریست نه راست | محنت همه افزوده و راحت کم و کاست | |||||
| شکر ایزد را که آنچه اسباب بلاست | ما را ز کس دگر نمیباید خواست | |||||
۳۹
| فصلِ گُل و طرف جویبار و لبِ کشت | با یک دو سه اهل و لعبتی حور سرشت | |||||
| پیش آر قدح که باده نوشان صبوح | آسوده ز مسجدند و فارغ ز کِنِشت | |||||
۸۰