این برگ همسنجی شدهاست.
۲۴
| چون ابر بنوروز رخ لاله بشُست | برخیز و بجام باده کن عزم درست | |||||
| کاین سبزه که امروز تماشاگه تُست | فردا همه از خاک تو برخواهد رست | |||||
۲۵
| چون بلبل مست راه در بُستان یافت | روی گُل و جام باده را خندان یافت | |||||
| آمد بزبان حال در گوشم گفت | دریاب که عمر رفته را نتوان یافت | |||||
۲۶
| چون چرخ بکام یک خردمند نگشت | تو خواه فلک هفت شُمر خواهی هشت | |||||
| چون باید مُرد و آرزوها همه هشت | چه مور خورد بگور و چه گرگ بدشت | |||||
۲۷
| چون لاله بنوروز قدح گیر بدست | با لاله رخی اگر ترا فرصت هست | |||||
| می نوش بخرّمی که این چرخ کهن | ناگاه ترا چو خاک گرداند پست | |||||
۷۷