این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
ز آوردن من نبود گردون را سود | وز بردن من جاه و جمالش نفزود | |||||
وز هیچ کسی نبود و گوشم نشنود | کآوردن و بردن من از بهر چه بود |
مشنو سخن از زمانه ساز آمدگان | میخواه مروّق بطراز آمدگان | |||||
رفتند یکان یکان فراز آمدگان | کس می ندهد نشان ز بازآمدگان |
در کارگه کوزه گری رفتم دوش | دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش | |||||
از دستهٔ هر کوزه برآورده خروش | صد کوزهگر و کوزهخر و کوزهفروش |
برگیر پیاله و سبو ای دلجوی | تا بخرامیم گرد باغ و لب جوی | |||||
بس شخص عزیز را که چرخ بدخوی | صدبار پیاله کرد و صد بار سبوی |
۴۳