برگه:RobaiyatKhayyamForoughi.pdf/۲۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

و منشا این تذکّر و تأسّف دائمی او بر مرگ شده‌اند و از سخنش بر نمیآید که از مرگ بیم دارد زیرا کسیکه از مردن میترسد این اندازه اصرار در یادآوری مرگ نمیورزد و بلکه تا میتواند خود را منصرف و غافل میسازد.

خاصیّت دیگر کلام خیّام سنگینی و متانت و مناعت اوست بذله‌گوئی نمیکند اهل مزاح و مطایبه نیست متعرّض مردم نمیشود و با کسی کار ندارد و پیداست که حکیمی است متفکّر و متذکّر سخن نمیگوید مگر برای اینکه نکتهٔ را که بخاطرش رسیده ابراز کند و دنبال سخنوری و لفّاظی نیست همه مستغرق فکر خود است و چون درست بنگری مدار فکرش بر دو سه مطلب بیش نیست و آن تذکّر مرگ است و تأسّف بر ناپایداری زندگانی و بی اعتباری روزگار و اینکه بیخبریم و هرچه جستیم نیافتیم و ندانستیم کجا آمده‌ایم و چرا میرویم. مرد هوشیار البتّه از تفکّرات او پند و عبرت بسیار میتواند گرفت امّا خیّام در مقام تصریح به نتایج تذکّرات خویش نیست و با اینجاز و کم سخنی که شیوهٔ اوست اکتفا میکند باینکه عمر را غنیمت شمار و خوش باش و اگر در خانه کس است یک حرف بس است.

۱۸