این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۱۶۸
تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی | مشکل چه یکی چه صد هزار ای ساقی | |||||
خاکیم همه چنگ بساز ای ساقی | بادیم همه باده بیار ای ساقی |
۱۶۹
چندانکه نگاه میکنم هر سوئی | در باغ روان است ز کوثر جوئی | |||||
صحرا چو بهشت است ز کوثر کم گوی | بنشین به بهشت با بهشتی روئی |
۱۷۰
خوش باش که پختهاند سودای تو دی | فارغ شدهاند از تمنّای تو دی | |||||
قصّه چکنم که بی تقاضای تو دی | دادند قرار فردای تو دی |
۱۷۱
در کارگه کوزهگری کردم رای | در پایهٔ چرخ دیدم اُستاد بپای | |||||
میکرد دلیر کوزه را دسته و سر | از کلّه پادشاه و از دست گدای |
۱۱۳