پرش به محتوا

برگه:RobaiyatKhayyamForoughi.pdf/۱۰۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

۱۱۲

  ای پیر خردمند پگه‌تر برخیز وان کودک خاک بیز را بنگر تیز  
  پندش ده و گو که نرم نرمک می‌بیز مغزِ سَرِ کیقباد و چشم پرویز  

۱۱۳

  وقت سحر است خیز ای مایهٔ ناز نرمک نرمک باده خور و چنگ نواز  
  کانها که بجایند نپایند بسی وانها که شدند کس نمی‌آید باز  

۱۱۴

  مرغی دیدم نشسته بر بارهٔ طوس در پیش نهاده کلّه کیکاوس  
  با کلّه همی گفت که افسوس افسوس کو بانگ جرسها و کجا نالهٔ کوس  

۱۱۵

  جامی است که عقل آفرین میزندش صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش  
  این کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف میسازد و باز بر زمین میزندش  
۹۹