برگه:RobaiyatKhayyamForoughi.pdf/۱۰۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۱۰۸

  زان می که حیات جاودانی است بخور سرمایهٔ لذّت جوانی است بخور  
  سوزنده چو آتش است لیکن غم را سازنده چو آب زندگانی است بخور  

۱۰۹

  گر باده خوری تو با خردمندان خور یا با صنمی لاله رخی خندان خور  
  بسیار مخور وِرْدْ مکُن فاش مساز اندک خور و گَه گاه خور و پنهان خور  

۱۱۰

  وقت سحر است خیز ای طرفه پسر پُر باده لعل کُن بلورین ساغر  
  کاین یکدم عاریت در این کُنج فنا بسیار بجوئیّ و نیابی دیگر  

۱۱۱

  از جملهٔ رفتگان این راه دراز باز آمده کیست تا بما گوید راز  
  پس بر سر این دو راههٔ آز و نیاز تا هیچ نمانی که نمی‌آئی باز  
۹۸