برگه:Quran-Elmi.pdf/۲۶۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
ص ۱۳۴
جزو ۱۰
سوره توبه

ای کسانیکه ایمان آورده اید چه چیز است از برای شما وقتی گفته شود از برای شما بیرون روید بجهاد در راه خدا سنگینی میکنید در حرکت کردن سوی زمین آیا راضی شدید شما بزندگانی دنیا عوض دهیم آخرت پس نیست متاع زندگی دنیا در آخرت یعنی نسبت به آخرت مگر خورداری کمی (۳۸) اگر بیرون نروید بسوی جنگ در راه خدا عذاب میکند خدا شما را عذابی دردناک و بدل میکند شما را بطایفه غیر از شما که فرمانبردار باشند و ضررنمی رسانید شما خدا را بچیزی یعنی سبب کاهلی کردن در نصرت دین و بر هر جیز تواناست (۳۹) اگر یاری نکنید را پس تحقیق یاری میکند خدا او را وقتی که بیرون کردند اورا آن کسانیکه کافر شدند یعنی قصد بیرون کردن پیغمبر را نمودند آن کفار قریش از مکه در حالتی که در همین بود پیغمبر از دو نفر وقتی آن دو نفر بودند در غار یعنی پیغمبر و ابابکر این دو نفر در غار بودند چون گفت پیغمبر از برای مصاحب خود یعنی ابابکر اندوه مخور بدرستی که خدا با ما است پس فرستاد خدا آرام و اطمینان را بر ابابکر و تایید کرد خدا پیغمبر را بلشکر مائی که ندید بدآن لشگرها را و گردانید خدا آنکه کافر شدند فروتر و دین اسلام است او است بلند و خدا غالب درستکار است (۴۰) بیرون روید برای جهاد سبک بار و سنگین دار و جهاد کنید بمالهای خودتان و نفسهای خودتان در راه خدا این شما را بهتر است از برای شما اگر هستید که میدانید (۴۱) اگر میبود منافعی از مال دنیا نزدیک فرا گرفتن و سفری آسان هر آینه متابعت می کردند تو را ولیکن دور شد برایشان مشقت یعنی دور شد سفری بر ایشان که بمشقت و زحمت باید طی آن سفر را نمود و زود باشد که قسم بخورند بخدا اگر میتوانستیم ما هر آینه بیرون می آمدیم ما با شما هلاک می کنند خودشان را جهت قسم دروغی که میخورند و خدا می داند بدرستی که ایشان هرآینه دروغ گویانند (۴۲) در گذرد خدا از تو برای چه مرخص کردی ایشانرا در باز ایستادن یعنی بایستی اذن تخلف ندهی ایشانرا تا اینکه روشن شود مر تو را آن کسانیکه راست گفتند و بدانی دروغگویان را (۴۳) رخصت نمیطلبند از تو آنکسانیکه ایمان میآورند بخدا و بروز قیامت اینکه جهاد کند بمالهای خودشان و نفسهای خودشان و خدا دانا است به پرهیزکاران (۴۴) جز این نیست که رخصت میطلبند از تو آن کسانیکه ایمان نمیاورند بخدا و بروز قیامت و در شک افتاده است دلهای ایشان پس ایشان در شک خود متحیر و سرگردانند (۴۵) و اگر اراده می کردند منافقین بیرون رفتن بجنگ را هر آینه آماده میکردند از برای سفر کردن اسباب مایحتاجی ولیکن کراهت داشت خدا برانگیختن ایشان را پس باز داشت ایشان را و گفته شد بنشینید شما با نشستگان یعنی چون خدا میدانست که این منافقین مفسدند و در سفر خدمت نمی کنند و فساد میکنند از خبر آنها گذشت و از روی غضب فرمود بنشیند بازنان و بیماران و عاجزان در خانه خود و به سفر نروید (۴۶)