برگه:Parcham-kasravi-01-01.pdf/۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
—۴—

بما ایراد می‏گیرند که دیوان حافظ را می‌سوزانیم. با یک سوز دلی بزبان آورده می‌گویند: آقا دیوان حافظ؟!. رواست که شما آن را بسوزانید؟!.. در جاییکه ما بارها از حافظ و شعرهایش سخن رانده نشاندادیم که گفته‌های او سراپا زیان میباشد. مثلا:

  بگیر طره مه‌طلعتی و غصه نخور که سعد و نحس ز تأثیر زهره و زحل است  
  بر عمل تکیه مکن خواجه که در روز ازل تو چه دانی قلم صنع بنامت چه نوشت  
  ما را بمنع عقل مترسان و می بیار کاین شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست  
  جهان و هرچه در او هست هیچ درهیچست هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق  

اینها و صد مانند اینها آیا راستست؟!.. آیا نکوهش کوشش، و گفتن اینکه نیک و بد از تأثیر ستاره‌هاست، یا نیک و بد را بنام هر کس در روز نخست نوشته‌اند، و نکوهش خرد و خوار گردانیدن جهان زیان ندارد؟!.. آیا نتیجه این سخنان بیپا نیست که مردم ایران بدینسان سست و تنبل و بی‌پروا بار آمده‌اند؟!..

در روزگاریکه دیگران سخت‌ترین کوششها را در راه زندگانی میکنند، و توده‌ها از جوانان خود هوانورد و چترباز پدید می‌آورند، آیا آموختن چنین درسهای بی‌غیرتی بجوانان ایران ریشه خود را کندن نیست؟!.

بارها اینها را نوشتیم و پاسخ خواستیم، و از شما جز بی‌پروایی و خاموشی از یکدسته، و زباندرازی و بیفرهنگی از دسته دیگری ندیدیم، و اکنون که بکار برخاسته بنابود کردن آن کتابهای سراپا زیان میکوشیم این ایراد و رنجیدگی را می‌شنویم. در اینجاست که درمانده نمیدانیم بشما چه نامی دهیم؟!.. در اینجاست که می‌بینیم شما سود و زیان زندگی خود را نمی‌شناسید و جز در پی هوسبازی نیستید. در اینجاست که ناگزیر میشویم شما را یکدسته کودکان چهل ساله و پنجاه ساله شماریم.

برخی از اینان بهانه آورده چنین میگویند: «حالا چه هنگام این کار است؟!.. مردم از گرسنگی میمیرند. اکنون باید در اندیشه نان بود». میگویم: چه خوش بهانه‌ای بدستتان افتاده. چون گرسنگیست باید از هر کاری دست برداشت. بسیار خوب، بگویید ببینیم این گرسنگی از کجا آمده؟!.. آیا از آسمان نباریده؟!..