را مدتی است راه انداخته اند و اینهم فطری انسان است. امر غیر منتظری که ناگهان پیش آمد شدیداً تولید استیحاش و ابتکار کرده و مدتی از آن در اضطراب و در افکارش پافشاری مینماید ولی در عین حال رفته رفته بدان انس گرفته و حرارتش بمرور منطقی شود و بالاخره روز میرسد که حال نوین برایش از عادیات گردد و آنهمه پافشاری و استنکافرا کنار گذارد. من بارها تجربه کرده ام مطلبی که در ابتدا از قبول آن استنکاف داشته ام چون مدتی بر آن گذشته خود بخود عقیده قبلی را محو و خود جانشین آن شده است چون آقای کسروی اینموضوع را بغتتاً و بدون آنکه کسی انتشار آنرا داشته باشد مطرح قرار داده و شروع بانتقاد شعرا نمودند و با آنهمه ایمان و اعتقادی که مردم با شعار عموماً و شعرهای سعدی و حافظ بالخصوص داشتند با یکحال شگفت آوری آنان را متشنج ساخت و ممکن نبود همه آنها با اندک تامل و تعقلی حقیقت را دریافته و پی باشتباه خود و دیگران متوجه شده اند بدیهی است پر طول نخواهد کشید دیگران نیز بمرور بآزادگان گرویده و برای انداختن بنیان اینگونه اشعار اقدام اساسی بکنند.
کشف حقایق نیز مانند همه طبیعیات مطیع قانون تکامل است مادام که پوشیده و پنها است کسی بدان پی نتواند برد چون بحکم مرهونیت وقت مکشوف گردید هیچ قوه و نیروئی قادر بکتمان و انکار آن نیت و هرچه در اطرافش تحاشی رود خود بالطبیعه بهمه موانع چربیده و روز بروز فاشتر گردد.
پریرخ تاب مستوری ندارد | چو دربندی سر از روزن درآرد |
ما جنس بشر جزئی از اجراء طبیعتیم و مقاومت جزء در مقابل ننیروی کل میسر نیست.
شگفت آنجا است اکنون اشخاصی از اینگونه اشعار طرفداری کرده و گویندگانرا از جمله مفاخر ملی ما میشمارند که خود از مطلعین مقتضیات عهد جدید انگاشته و مدعی دانش در امور زندگانی و تمدن نوین میباشند معهذا اهمیتی بمضرات و مفاسد قسمت اعظم این شعرها که دایر باصول تصوف و خراباتیگری و بی قیدی و بی مبالاتی است نداده و اینهمه لطمه و صدمه را که اینگونه اشعار از هفت و هشت قرن باینطرف باخلاق ما وارد آورده بسیار سهل و بی اهمیت میشمرند