از مازندرانی و دماوندی و شوشتری و سمنانی و سرخهای و کردی و مانند اینها در سفرهای خود یاد گرفتم و یا آگاهی از آنها یافتم و زبان پهلوی را نیک آموختم و بزبانهای اوستایی و هخامنشی در آمدم، و زبانهای کهن و نو ارمنی را درس خواندم.
اینها مرا درباره فارسی بینا گردانید. و چون نگریستم این زبان را پریشان و نابسامان، و نادرست و نارسا یافتم. دیگران تنها در آمیختگیش را با کلمههای بیگانه میدیدند و آنرا آکش میشماردند من آکهای بسیاری دیگری در آن پیدا کردم (چنانکه خواهیم شمرد). ولی در همانحال این زبانرا یکی از روانترین و آسانترین زبانها دیده و آنرا برای درستی و آراستگی شاینده شناختم، و اینها مرا واداشت که بکوششهایی در پیرامون آن بپردازم. بویژه از هنگامی که بکوششهایی دربارهٔ نیکی جهان برخاستم که این زبانرا افزار کار خود یافته درست گردانیدن آن را بخود بایا شماردم.
این بود در سال 1312 که مهنامه پیمان را آغاز کردیم نخست آن را با یک زبان پیراستهای (که کلمههای تازی را بسیار کم میداشت) نوشتیم، و این زبان چون فهمیده میبود کسی از آن رو بر نمیگردانید. برخی گاهی خردههایی میگرفتند. ولی این نه از راه فهمیدن زبان، بلکه از روی خودنمایی و بشیوه همیشگیشان میبود. دیگران آنزبانرا میپسندیدند و با دلخوشی میخواندند. از آنسوی در همان شماره های سال یکم پیمان بگفتارهایی دربارهٔ زبان و اینکه باید پیراسته گردد، پرداخته یکرشته دلیلهای روشنی را باز نمودیم.
این نخستین بار بود که داستان زبان از یکراه شاینده ای دنبال میشد، و از اینرو کسان بسیاری هواداری از آن نمودند و بار دیگر تکانی در آن زمینه پدید آمد که گذشته از خوانندگان پیمان و هواداران آن، دسته های دیگری در اینجا و آنجا بکوششهایی پرداختند و در روزنامه ها گفتارهایی نوشتند. در آنمیان شاه گذشته (اعلیحضرت رضاشاه پهلوی) خود هواداری نشان داد و با دستور او در وزارت جنگ کمیسیونی برای دیگر گردانیدن کلمه ها و نامهای آن وزارت برپا گردید.
در اینمیان بدخواهان نیز بکار افتاده از ریشخند و بدگویی و کارشکنی باز