برگه:Parcham-kasravi-01-01.pdf/۲۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
—۲۱—

شده اند در اینهنگامست که بدست و پا میافتند و بگله و ناله میپردازند.

اکنون که این گفتار را می نویسم نامه‌ای در جلوم باز است که یکی از آشنایان نوشته و سراپای آن گله از تعدی و پولدوستی بازاریان و سنگدلی آنانست. می‌نویسند: «... مقدار هنگفتی لامپ و اسباب الکتریک خریده و انبار کرده و با آنکه امروز ده بر یک نفع دارد نمیفروشد... با آنکه از ملاکین است انباری را پر از کاغذ و اسباب الکتریک و روغن و قند و شکر ساخته و بقیمت های گزافی میفروشد... سبحان الله مگر اینها قایل بمعاد نیستند».

در پایان نامه خواهش میکند که چون پرچم پراکنده گردید گفتارهایی در این باره بنویسیم.

میگویم: از اینکه ما یک گفتاری بنویسیم چه نتیجه خواهد بود؟!.. چرا هنگامیکه ما ریشه درد را نشان داده بکندن آن میکوشیم شما همراهی ننموده دشمنی هم میکنید. ولی اکنون که بیکی از نتیجه‌های آن دچار شده اید باین ناله و زاری میپردازید؟!.. شگفت تر آنکه این نویسنده از هواداران کیشهاست و در این نامه اش نیز مینویسد: «بجای تعرض بمذاهب و عرفای حقه این مطالب را شرح دهید».

این نمیداند که هر کاری یک انگیزه و سرچشمه ای دارد که ما اگر میخواهیم جلوگیری کنیم باید از آن سرچشمه آغاز کنیم. نمیداند که چنانکه گفتیم سردسته انبوهی از پولداران و گرانفروشان از پیروان کیشها هستند و همانا سرچشمه این رفتار سنگدلانه شان همان کیش شان میباشد. زیرا یک کیش که توده و کشور و دولت را خوار میشمارد و دلبستگی بآبادی کشور و آسایش توده را بد میداند، یک کیش که میگوید: شما تها «وجوه شرعی» (خمس و مال امام) را بپردازید بس است، یک کیش که میگوید: از هر راه که پول بدست آورید بیاورید ولی برای «تطهیر» آن «رد مظالم» بعلما بدهید، یک کیش که میگوید: «پول دولت و کارکنان دولت بشما حلالست و اگر بدستتان افتاد میتوانید با اجازه علما تقاص کنید» - چنین کیشی جز مایهٔ سنگدلی نتواند بود. شما مینویسید: سبحان الله مگر اینها قایل بمعاد نیستند» و هیچ بیاد نمیآورید که آنان راه میعاد را هموار گردانیده اند، زیرا «من بکی اوابکی او تباکی و حبت له الجنة»