که بار دیگر نور خداشناسی و مردمی برسراسر جهان خواهد تابید. این کاری است که خدا خواسته و خواهد شد مقدمه آن نیز برخاستن پادشاهان توانا و خردمند است.در هر کشوری که شرق را نیرومند ساخته در برابر غرب بر سر پا نگاه دارند . پادشاهان کاردان و فیروزندی که دست و پا را از آسیا بر تاند از یکسال پیش که شماره های مجله کابل به ما میرسد از روی نگارشهای آن و از راه های دیگر ما این آگهی را در باره افغانستان پیدا کرده ایم که گروهی از اروپای رفتگان افغان و از دبستان دیدکان آنجاسخت شیفته اروپا گردیده مردم خود را بسوی اروپایگری می کشانند وبی آنکه سود از زیان باز شناسند و فرقی میان نیک و بد بگذارند همه چیز اروپا را پسندیده از بستن کروات تا خواندن و نوشتن رمان را شرط زندگانی نوین خود میشمارند این گمراهی است که بسیاری از کشور های شرق دچار آن هستند. دست سیاست اروپا در آن زمان که دولت های شرق ناتوان بودند این تخم را در همه جا با شیده است و بدینسان نهالها روییده اند ولی میوه آن. اگر بگزاریم یحال میوه دادن برسد ۔ جز رنج و گرفتاری و بی بهرگی از زندگانی مردمیانه نخواهد بود در جایی که ارپا امروز بدانسان گرفتار است گرفتاری که به آسانی رهایی از آن نخواهد یافت دیگر چه جایی است که دیگران از دنبال او بشتاند و خویشتن را گرفتار سازند؟! چرا آنان که هیاهوی اروپا را شتیده و بیرون آراسته آن را دیده دل از دست داده اند گرفتاری های آن را که امروز همه جا آشکار و نمایان است نمی بیند تایی بخطای
خود برده از نیمه راه زیان هم باشد باز کردند.