برگه:PEYMAN 1 1.pdf/۲۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
—۲۷—

اسلام نام این دو سمت جهان را بر زبان نمیآورده‌اند؟! دیگری آنکه چگونه شرق و غرب که دو سمت ضد همدیگر است نامهای آنها با یکدیگر عوض میشود؟ اگر در جمله‌ای قریبنه در کار نباشد آیا از کجا دانسته خواهد شد که مقصود چیست؟ مثلاً در این جمله «از سوی باختر ستاره پدید میآید» چگونه میتوان دانست که مقصود شرق یا غرب است؟

این خود شگفت است که مردی همچون فردوسی که در زبان پارسی استاد بوده نتوانسته نام درست شرق و غرب را پیدا بکند و بدانسان که دیدیم تناقض گوییها کرده. و این شگفتی بیشتر می‌گردد هنگامی که بدانیم که کلمه باختر که این شاعر استاد بجای غرب یا شرق بکار برده بمعنی هیچ یک از شرق و غرب نیست بلکه نام پارسی شمال است.

شگفت تر از همه اینها آنکه موضوع شمال و جنوب و شرق و غرب در زمان ساسانیان اهمیت دیگری داشت که بایستی هرگز نامهای آنها فراموش نشود. قضا را همان اهمیت باعث از میان رفتن آن نامها شده و این نتیجه امروزی را داده است. پس باید نخست داستان آن نامها را در زمان ساسانیان باز گوئیم تا موضوع چندانکه می باید روشن گردد و این اشتباه بزرگ از زبان پارسی برداشته شود.

در زمان ساسانیان کشور پنهاور ایران که از کوهستان قفقاز تا دریای هند و از رود فرات تا کنار سیحون بود «ایرانشهر»[۱] نامیده می‌شد بمعنی کشور ایران و پادشاهان ساسانی این سرزمین پنهاور را بچهار سمت شرق و غرب شمال و جنوب بخش کرده و هر سمتی را «کوست»[۲] نامیده‌اند بدینسان:

  1. شهر در زبان آن زمان که زبان پهلوی میخوانیم بمعنی سرزمین و کشور بوده.
  2. کوست در پهلوی بمعنی سمت و ولایت است.