ساخته میشد هر گرسنه ای خود را سیر میپنداشت و با شکم تهی میساخت هر برهنه ای خویشتن را در درون جامهای ابریشمی دانسته و از گرما و سرما آزرده نمیشد.
کوتاه سخن: افسانه بافتن باین قصد که مایه عبرت خوانندگان باشد و کسانی از مطالب آن عبرت گیرند و پند بیاموزند جز اباهی نیست. داستانی که میتواند مایه عبرت خوانندگان باشد آن داستانی است که بتوان آنرا در این انجمن و آن انجمن بازگفت و بدان نازید. آیا افسانهای را که فلان رمان باف از پندار خود پرداخته میتوان در بزمی یا انجمنی بازگفت و بدان نازید؟! اگر کسی چنین کاری کرد آیا مردم بنادانی او نمی خندند و او را دیوانه نادان نمی شمارند؟! داستانی را که نتوان در جائی نقل کرد چگونه میتوان شیفته آن گردید و از آن عبرت و پند آموخت؟!
رستم و سهراب را تا مردم راست میپنداشتند داستان دلاوریهای آنان اثری داشت و شنوندگان را به پهلوانی بر می انگیخت. ولی امروز که ما آن داستان را افسانه می شناسیم آیا باز اثری در ما دارد؟! آیا کسانی تا کنون از داستان حسین کرد و نوش آفرین و شاهزاده بختیار عبرتی برداشته یا پندی آموختهاند؟! پس از رمان چه عبرتی میتوان آموخت.
شاید بگویند مقصود از رمان آنست که چون پند و اندرز تلخ است ما آن را با شیرینی رمان در میآمیزیم تا خوانندگان تلخی آن را در نیافته بهتر و آسان تر بپذیرند. یا اینکه بگویند چون رمان را هر کسی می خواند ما پند را بآن میآمیزیم که کسان بسیاری از پند بهرهمند شوند.