برگه:PEYMAN 1 1.pdf/۱۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
—۱۱—

شده بسال مردی و خرمندی رسید دیگر سر بافسانه فرو نمی آورد و از شنیدن و خواندن آن نفرت می نماید. مگر کوتاه خردانی که در پنجاه سالگی نیز کودک اند و در پای معرکه درویشان نشسته گوش بافسانهای ایشان میدهند.

یا اگر مقصود نوشتن داستانی است که خوانندگان عبرت آموزند و پند یاد بگیرند این درست است که آدمی از شنیدن و خواندن داستانهای شگفت عبرت آموخته پند یاد میگیرد. بویژه اگر داستان شامل دلبریها و جانبازیها و پاکدلیها باشد که بی شک شنونده را شیفته خود ساخته دل او را تکان میدهد. لیکن این در جائی است که آن داستان راست باشد یا اگر دروغ است باری شنونده آن را راست پندارد. داستانی که خواننده می داند سر تا پا دروغ و پندار است از شنیدن یا دانستن آن چه اثری درو پیدا خواهد شد؟!

هر کسی پاکمردی را دید دل بار می دهد و چه بسا که از هر چیزی دست کشیده سر در پی او میگزارد ولی آیا شدنی است که کسی در دل خود پاکمردی پنداشته و بهمان مرد پنداری که جز در اندیشه او جا ندارد دل بسته و پیروی او را بپذیرد؟ یا باور کردنی است که مردی صورت زن زیبائی را بر دیوار نگاشته و بر آن صورت که جز نقش بر دیوار نیت عشق ورزیده دل خود را در راه مهر او بگدازد؟! اگر کسانی چنین کارهائی کردند آیا دیوانه شمرده نمیشوند؟!

داستان آن مکتبدار عرب معروف است که روز از زبان رهگذری شنید که آواز میخواند و اشعاری در ستایش «ام عمرو» میسرایید[۱] مکتبدار نه از یکدل بلکه از هزار دل عاشق ام عمرو شد

  1. مقصود از ام عمرو و لیلی و هند و مانند اینها در اشعار عرب زن خاصی نیست. عمرای عرب هر زن را با یکی از این نامها یاد میکنند.