برگه:Owrazan - Jalal Ale Ahmad.pdf/۷۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

بشیم خاکی سر – برویم سر قبرستان. beshim xák-i-sar

بیومنی وربنشین – بیا پهلوی من بنشین biow man-i-var banish

بوسسته به – گسیخته بود bowsasta ba

پامی بن تیخ بگنیه – کف پایم تیغ رفته‌است. pám-i-bon tix bagenia

پایست – پاشو. بایست. páyast

پدرسوته – پدر سوخته.(بروی پ تکیه میکنند) ppodor suta

پیش میکوه – جلو میافتد. pish mikova (پرونی می‌جینه – جلو می‌زند – paruni mijina)

تمان گردی – تمام شد. tomán gerdi (تمونی آکر – تمام کرد – tamuni áka)

تنقولی بزیه – شکمش را پر کرده. سیر و پر خورده. tanqul-i-bazia

چاقوره صوبدا – چاقو را تیز کرد. cáqura sow badá (چاقواش تیجا جرد – چاقوش را تیز کرد – cápuesh-tijacard)

چبه اوی پیش استای – چرا پیش او ایستاده‌ای؟ ceba oy pish estáy

خادر گلو خادر پلو – خواه در گلو خواه در پهلو xá dar galu xá dar palu

دل شو – برو بیرون. برو میان. برو تو. dol shu (بشه بر – برو بیرون – besha bar)

در کیلیه – در قفل است. dar kilia

دهوا مرفه مینی؟ – دعوا مرافعه میکنی؟ dahvá moráfa mini

دیمیتی بشو – صورتت را بشوی. dimit-i-bashu

ردآبه پرون چشماها – از جلوی چشمم دور شو. radd ába parun cashmamá

راه انگن – راه بینداز ráh engan

۷۶