برگه:Owrazan - Jalal Ale Ahmad.pdf/۶۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

میکشند و دسته‌ای هم بآن میگذارند. xiva

دار – زمینی که دارند شخمش میکنند. بهمین ضبط بعمنی درخت. dár

درزن – سوزن. drzon

درشی‌ین – دررفتن. darshian

دروش – درفش. darowsh

دخاله – شانهٔ دودندانه (ابزار باد داnن خرمن). doxála

دشانی‌ین – تکان دادن. doshánian

دفدین – چوب هموار کنندهٔ عرض کرباس. (از ابزار جولاهگی) dafdin

دل – وسط. میان. dol

دم بستن – بستن. dembastan

دمی‌جار – دیم زار. damijár

دمرقول – داس سنگین دسته آهنی. damarqul

دم سرگردانی – عقرب، کژدم. domsargardàni

دو – دوغ du

دوال – زه باریکی که تخت گیوه را با آن میکشند. duál

دون – گل برای اندود کردن. dun

دیزندان – سه پایهٔ روی تنور. dizendán

دیم – صورت. رو. dim

دینج – آرام، بی‌سروصدا. dinj

رانی – ران پوش قاطر. ráni

۶۶