برگه:Owrazan - Jalal Ale Ahmad.pdf/۵۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

مرد بازوان عروس را میگیرند و از دو طرف قاطر می‌آیند. خیلی آهسته. و صلوات میفرستند. و یکی در پیش قافله چاوشی میکند. پیرمردها بدنبال و زنها نیز بدنبال آنها می‌آیند. صد قدمی خانهٔ داماد قافله می‌ایستد. داماد و ساقدوش‌ها که در اصطلاح اهالی «زامادست‌برار» نام دارند ببام میروند و داماد سه بار قند یا انار یا سیب بطرف عروس و قافله‌اش می‌اندازد. اگر بعروس خورد یا از بالای سرش گذشت معتقدند که داماد در شب زفاف موفق خواهد بود وگرنه فال بد میزنند. صد قدم فاصلهٔ چندانی نیست و معمولا همهٔ دامادها موفقند. بعد عروس را پیش می‌آورند و دم خانهٔ داماد میرسانند. پدر داماد یا ولی او قرآن بر میدارد و سوره‌هایی از آن میخواند و قرآن را دور سر عروس میگرداند. بعد عروس را بغل میزند و پیاده میکند. اما داماد هنوز بر بام است و مقداری جو برشته و کشمش و گاهی پول خرد در دامن قبا دارد که وقتی عروس بزیر در رسید نثارش کند. بعد عروس را وارد میکنند و در اطاقی بروی تخت می‌ایستانند و شمع بدستش میدهند. مردها از همان دم در پی کار خود رفته‌اند و دیگر مجلس زنانه است. عروس یکی دو ساعت شمع بدست ایستاده است و زنها دورش حلقه میزنند و میرقصند و کف میزنند و هنوز بعدازظهر است که مجلس تمام میشود و عروس و داماد خلوت میکنند. زفاف شب نیست. عصرهاست. موفقیت داماد را هنوز آفتاب غروب نکرده، با طبل بر سر بام میکوبند و بعد زنان عروس را و مردان داماد را بحمام میبرند. عروس تا سه روز روزهٔ صمت

۵۰