میریزد و انباشته میشود و از سوراخی که ته تنوره کندهاند با فشار بسوی پرههای چرخ آسیاب هدایت میشود. در حقیقت یک توربین ساده است.
از چهار آسیابی که در ده هست دو تای آن تنورهای و دو تای دیگر ناودار است. یعنی آب نهر بوسیلهٔ ناوی چوبی بسوی پرههای چرخ که در اصطلاح اهالی «چل» نامیده میشود هدایت میگردد. آسیابهای شخصی بنام صاحبان آنها و دو آسیاب عمومی باسامی «یزدان بخشی قبری دیم» (نزدیک قبر یزدانبخش) و «کله آسیو» است. اولی از آن «جوار محله» ایها و دومی از «میان محلهایها». در آسیابهای عمومی هر کس باندازهٔ آب و ملکی که موروثی از پدران باو رسیده است یک یا چند «هنگام» (بکسر هاء ملفوظ) حق استفاده از اجارهٔ آسیاب را دارد. هر هنگام یک نیمهٔ شبانروز است و مبنای شبانروز ظهر نیست. غروب است و سر آفتاب. حق آسیا به یک دهم است. از هر ده من گندم یا جوی که آرد میشود یک من آن مزد آسیابان است. آسیابها معمولا در کوتاهتری دارد (تمام درهای ده کوتاه است). از در به فضای بارانداز وارد میشوند که در عین حال طویلهٔ زمستانی چارپایانی است که بارها را آوردهاند. از این محوطه به راهرو بلند یا کوتاهی میروند که بفضای آسیاب منتهی میشود. و در آن همه چیز از گرد سفید آرد پوشیدهاست. روزنهٔ آسیاب کوچکترین روزنههایی بود که دیدم و در نور بی رمقی که از این تنها روزنه میتافت همهمهٔ چرخ و گردش سنگها برویهم و ریزش مداوم دانههای گندم مجموعهٔ محقر ولی زیبایی فراهم آورده بود. چپقی که با آسیابان چاق کردم و حلقههای دود که میان گرد آرد در فضا محو میشد و همه چیز دیگر آن گوشهٔ دنج آنقدر مرا گرفت که آرزو کردم کاش سالها آسیابان این ده دورافتاده بودم.