
اما «معصوم زاده» روی تپهٔ کوچکی قرار گرفته است و رو بقبلهٔ آن نیز قبرستان کوچکی در دامنهٔ تپه هست، غیر از قبرستان بزرگ ده که مجزاست و سراغش خواهم رفت. سمت غرب امامزاده حمام ده است و بعد خانهها و فاصلهٔ حمام با این تپه نهر کوچکی است که از آب چشمهٔ بالای حسینیه زمزمهای دارد. دور تا دور معصومزاده ایوانی است با ستونهای چوبی و در میان – بنای گرد مقبرهاست. قطر گردی مقبره از بیرون نزدیک بشش متر و از درون مقبره چهار متر است. دیوار ضخیم و سفید شدهٔ مقبره نشان میدهد که از گل و سنگ بنا شدهاست. گنبد هرمی شکل روی همین دیوارها بنا شده که از درون و بیرون با گچ سفید گشته. بنای گرد مقبره دو در قرینه به ایوان دورا دور دارد. یکی از شمال و دیگری از جنوب. غیر از این نه پنجرهای و نه روزنهای و نه سوراخ بالای گنبدی. درها کوتاه است و باید تا شد و از آن بدرون رفت. در داخل نه طاقچهای هست و نه زینتی بر روی دیوار. فقط در سمت شمال
و بقیه مطلب را که در زیر میآید، راقم این سطور از شخص نیما یوشیج شنیدهاست و یادداشت کرده: «تا پیش از وفات این سیدامین که پیرمردی خوشنام و زاهد پیشه بود و در جوانی از اورازان آمده در یوش اقامت گزیده بود – امامزادهای در یوش وجود نداشت. اما پس از مرگ او، مزارش کم کم مبدل به امامزاده شد. بطوریکه هم اکنون مزار مقدسی شده است که هر شب باید چراغ در آن بسوزد در حالی که مقبرهٔ اجداد بزرگان اهالی، مخروبه افتاده و بنام همین سیدامین مردم قسم میخورند و قربانی میکنند و پسر همین سید امین، سیدجلال نامی است و در یوش منصب روحانی محل را دارد...»