چون لفظ نظم و عدالت و قانون از برای رونق این وضع مبارک سم قاتل است، باید هر کس اسم قانون و کلمهٔ آدمیت به زبان آورد، او را بیناموس و کافر و خائن ملت و واجبالقتل بداند. باید از هیچ فضاحی خارجه، و از هیچ رسوائی داخله ابداً باکی نداشته باشد. اما از رنگ جریدهٔ قانون مثل اسافل حلاج یهودی بلرزد.
این شخص بزرگوار دیگر چه نوع فضیلت باید داشته باشد؟
– باید هر بدبختی که یک پارچه ملک یا جزئی اعتباری داشته باشد، او را به هزار وعدهٔ دروغ و به آئین آن قسم گوشبری که به اصطلاحِ دیوان، تقدیم حضور میگویند، برهنه بکند. و بعد به یک پارچه کاغذ کثیف که اسم آنرا فرمان جهان مطاع گذاشتهاند، او را حاکم یک خرابه قرار بدهد، و پس از چند روز به افتضاح تمام معزول و به جای او یک احمق دیگر پیدا نماید.
به جهت مزید شکوه سلطنت شاهنشاهی دیگر چه حکمت باید به کار ببرد؟
– چون اقتضای مذهب دیوان و مصلحت این دستگاه اسلامپناه این است که اهل ایران بزرگ و کوچک از شدت پریشانی به جز پرستش اولیای دیوان حالت هیچ تعقل دیگر نداشته باشند.