چیزیکه قابل توجه است این میباشد که نه تنها ملل بیگانه خرافات زیادی برای ایران آوردند بلکه برای از بین بردن آثار ایران کوشش نمودند آنچه که اصل و ریشه ایرانی داشته بصورت اجنبی در آورند. مثلا اسکندر یونانی که در ادبیات ایران شهرت بیجا پیدا کرده همان کسی است که ایرانیان او را ملعون مینامیدند بعد از اسلام صورت پیغمبر حق بجانب بخودش میگیرد. هر گاه اسکندر و رستم را با یکدیگر مقایسه بکنیم خواهیم دید که اغلب افسانههای جعلی که به اسکندر نسبت میدهند بیشباهت بداستان رستم نامی نمیباشد. رستم کله دیو سفید خودش بوده و اسکندر را عربها ذوالقرنین ترجمه میکنند[۱] افسانه آب حیوان و مسافرت اسکندر بظلمات بیشباهت به هفت خوان رستم نیست که از افسانههای ایرانی است[۲].
قوس قزح یا کمان علی در قدیم به کمان رستم شهرت داشته است[۳] و از اینگونه دخل و تصرفها زیاد است که افسانهها و یادگارهای تاریخی ایرانی را منحرف کرده رنگی و روی اجنبی به آن بستهاند. مثل نسبت قبر مادر سلیمان به فبر کوروش در مرغاب و دادن لقب دیو بند به سلیمان در صورتیکه از همه قراینی که در دست است تهمورث مشهور به دیو بند بوده و نسبت این قدرت به سلیمان یهودی جعلی و مغلطه محض میباشد. در نسخه خطی ابصال و سلامان (سلامان و ابسال!) مینویسد: «سلیمان