این برگ همسنجی شدهاست.
۱۳۵
نیرنگستان
میخواسته او را ببیند نمیگذاشته تا اینکه بالاخره دیو برایش جادو میکند و بشکل هدهد میشود.
معروفست که سر هدهد را با اشرفی برند برای جادوگری خوبست[۱].
مرغ حق - با خواهرش سر ارث دعوایش میشود چون او میخواسته دو بهره ببرد و یکی بدهد به خواهرش ولی خواهرش قهر کرده فرار مینماید و برادرش مرغ حق میشود و از آنوقت به انتظار خواهرش میگوید: بیبی جون دوتا تو یکی من.
روایت دیگر - یکدانه گندم از مال صغیر خورده و در گلویش گیر کرده آنقدر حق حق میگوید تا از گلویش سه چکه خون بچکد[۲].
گنجشک - میگویند که جیکجیک این حیوان نفرین به فاطمه زهرا است باین جهت مستحسن است که گنجشکی را آزار
- ↑
« .. بگیرد باسمالله تعالی و برکة و رحمة هدهد را و ۲۴
روز بریاضت وی
قیام نماید و او را در قفس محبوس ساخته طعمه از حبالسوس خوراند و بجای آب گلاب
خوشبوی بدوی نوشاند و در روز ۲۵ کاردی تیز که از نحاس احمر ساخته باشند بستاند واسم
اعظم را بقلم طلسمات … بر آن نویسد و این وقتی باید که قمر متصل باشد بخداوند
طالع این کسی که عامل است… اورا بدان کارد ذبح کند… ملاحظه باید نمود که یک قطره
خون او بزمین نچکد که تمام عمل بفساد آید پس سرش را از تن جدا کند و دلش را از میان دو
کتف بیرون آرد …»
بعد آنرا شوربا درست کرده بخورد و چهار صفحه در کتاب اسرار قاسمی وصف خاصیت این کثافتکاریها را میدهد. - ↑ مرغ شبآویز همهشب خود را بپای از شاخ درخت آویزد و حقحق گوید تا زمانیکه قطرهای خون از گلوی او بچکد.» فرهنگ جهانگیری.