درخت میوه که بار ندهد دو نفر با بیل و تبر و تیشه میروند پای آن. یکی از آنها تشر میزند بدرخت و بلند میگوید این درخت را باید کند میوه نمیدهد. و پای درخت را بیل میزند، دیگری ضامن میشود جلو میآید و دست او را نگه میدارد و میگوید: ایندفعه را ببخش اگر سال دیگر میوه نداد آنوقت ببر. درخت میترسد و سال دیگر بار میدهد.
هر گاه زن آبستن سیب و گلابی بخورد بچهاش خوشگل میشود.
ریباس (ریواس) در اثر رعد و برق بر سنگ کوه میروید.
خوردن مویز ذهن را باز میکند.
یکی از دانههای انار مال بهشت است باین جهت در موقع خوردن انار باید دقت کرد همه دانه های آنرا بخورند.
کسی بکسی سیب بدهد باید با سرانگشت روی آنرا فشار بدهد وگرنه علامت بیمهری است.
بقیه از صفحهٔ ۱۲۰
در تصنیف عامیانه از خون لب یار دستهگل میروید:
دیشب که بارون اومد | یارم لب بوم اومد | |||||
رفتم لبش ببوسم | نازک بود و خون اومد | |||||
خونش چکید تو باغچه | یه دسته گل در اومد.. |
اوسانه ص ۳۲ چاپ اول
در قصه عامیانه نی از خون میروید و در این ترانه جندقی:
رفتم به باغ کا کا | چیدم انار کا کا | |||||
کاکا آمد سرمو برید | خونم بگودالو چکید | |||||
گودالو علفم داد … |